وقتی یار قدر یار را نداند، غریبه جفت شیش می آورد... پرنده ای که رفت،بگذار برود... هوای سرد بهانه است... هوای دیگر در سر دارد... شیشه باش... شکستی ، تیز شو... مـــــثل همــــــــــیشه برای تو میــــنویسم... تورا نميدانم ولي من مخاطب خاص دارم... تاحالا شده یه روزی یکمی دلت بگیره؟ یکی از قناری های تومحلتون بمیره؟ تاحالا شده روگونت اشک تنهایی بباره؟ یه نفر برای قلبت خبر تلخی بیاره؟ تا حالا شده بی علت بگیره دلت بهونه؟ دلت عاشق کسی شه،که بهت بگه دیوونه؟ تا حالا شده که یارت قدرعشقتو ندونه؟ برای جدایی از تو بگیره هزار بهونه؟ وقتی نیست نباید اشک بریزی، باید بگذاری بغض هات روی هم جمع شوند... جمع شوند تاکوه شوند، تاسخت شوند همین ها تورا میسازند سنگت میکنند !!!! درست مثل خودش… خدایا جای سوره ای به نام عشق در قرآنت خالیست،که اینگونه آغاز گردد: و قسم به روزی که دلت را میشکنند و جز خدایت مرهمی نخواهی یافت... خدایا... دلم گرفته،بیا باهم قدم بزنیم! باران از تو... سیگار از من... خدایا... ساده از خطاهایم بگذر؛ همانطور که ساده از آرزوهایم گذشتی !!!!! میگن پشت سرمسافر آب بریزی برمیگرده... با خودم میگم اشک که از آب زلال تره پس چرا مسافر من برنمیگرده؟؟؟؟؟؟؟
همیشه با خودم میگفتم شیشه ها احساس ندارند! پس چرا وقتی روی شیشه بخار زده ی اتاقم نوشتم: دیگه دوسم نداره،آروم آروم گریه کرد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
تو به نیــــت هر که دوست داری بخـــــــوان!!!
ميدانم كه نميخواني !
ميدانم كه نميداني !
حتي مي دانم كه گوش هم نميدادي !
ولي من ميدانم كه
هنوزم همانم كه دوستت داشت !
اما
كمي شكسته تر ..
گاهی دلنوشته هایم تلخ و گزنده میشوند
چِه کُنم دِلم پُرِاست ...
تو به دل نگیر....
قالب جديد وبلاگ پيچك دات نت |